باز خوابید تن فربـــــه ی میدان بـا تو
شهوت این شب آلوده ی تهران با تو
آه گلنار،همین بوق همین ترمزها
برده از یاد تـــو، میعاد درختان با تو
بــــوق ها بـاز جویدند تنت را امشب
آه گلنار، چه کرده ست خیابان با تو!
سالهـا فاصله داری ز شب دهکده و
در هــــم آمیختن گیسوی باران با تو
عرق شور کجا؟بوی گل و شیر کجا؟
سالهــا فاصله ی دختــر چوپان با تو
گل آتش، لب تو یخ زده و وقت سلام
نیست آن سرخ شدن، شرم گریزان باتو
قصدش آن است که گرمای تنت را بمکد
کــــه قدممی زنداینگونه زمستــان با تو
دست تو سرد، دلت سرد، نگاهت سرد است
نیست آن شعلــه ی رقصنده ی پیچــــان با تو
می روم دور شوم روی سرم می ریزند
خاطراتم همه پوسیده و ویـــــران بـا تو
با من اندوه درختــــان انـار بـــی بار
عشق بازی کثیف شب تهران با تو
-----------------------------------------------------
… و چای دغدغه عاشقانه خوبی ست
برای با تـــو نشستن بهانه خوبـی ست
حياط آب زده ، تخت چوبـــی و مـــن و تـــــــــــو
چه قدر بوسه، چه عصری، چه خانه خوبی ست
قبول كن! بــه خدا خانه شما سارا!
برای فاخته ها آشيانه خوبی ست
غــــروب اول آبـــان قشنگ خواهد بــــود
نسيم و نم نم باران، نشانه خوبی ست
بيا به كوچه كـه فرديس شاعری بكند
كه چشم تو غزل عاميانه خوبی ست
ـ كرج سوار شو! آقا صدای ضبط اگر …
نه خير كــم نكن آقا! ترانه خوبی ست
صدای شعله ور گل نراقـــــی و باران
فضای ملتهب و شاعرانه خوبی ست
مطابق نظر ماست هرچه هست عزيز!
قبول كن كه زمانه زمانه خوبــــی ست
به خانه باز رسيديم، چای می خواهيم
برای با تو نشستن بهانه خوبــــی ست
---------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر حسن صادقی پناه ,
اشعار حسن صادقی پناه ,
شعر ,
حسن صادقی پناه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0